رونیکارونیکا، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

تیام

تغييرات

1393/5/18 14:56
نویسنده : نگار
188 بازدید
اشتراک گذاری

سه ماه و نيمته... هنوز در بطن مني...

دلم نمي خواست اينجا جز از تو بنويسم. دلم مي خواست اينجا هرچي كه هست براي تو باشه حتي افكار من.

ولي امروز خيلي دلتنگ شدم. اساساً چند روزي هست كه دلتنگ و دلگيرم... . و حس كردم هيچ كس رو توي دنيا ندارم كه بتونم اين حرفها رو بهش بگم. تو هنوز اونجايي! اونجايي كه نه منطق هست نه گذشته نه آينده. اينجا ولي هم گذشته خواهي داشت هم آينده. گاهي انقدر درگير اين دو قطب نوساني ميشي كه فراموش مي كني امروزي هست. اينجا حسرت هست سرزنش هست پشيموني هست شكست هست. اينجا بايد خودتو قوي كني. نه نه! بايد قوي باشي! از اول اول اول! ياد گرفتن بعضي چيزها واقعا سخته. سخته. سخته!

شايد اين اولين درسيه كه بهت ميدم عزيزم: يادت باشه كه آدم ها تغيير مي كنن: پدرت مادرت دوستت همسرت! و حتي خود تو... آدم ها در جريان زندگي عوض مي شن. و اين تلخ ترين واقعيتي بود كه امرزو فهميدم. عشق هاي ديروز ميميرن. كدورت ها "ممكنه" فراموش بشن. و آدم ها حسب افكارشون تبديل به يك آدم جديد ميشن. شايد يك روزي برسه خودتو توي آيينه نگاه كني و نشناسي. يك روز به همسرت نگاه كني و نشناسيش. به دنيات نگاه كني و نشناسيش. اونوقته كه واقعيت مثل كوبه به وجودت مي كوبه: دنگ!

راستش فقط تا اينجا رو مي دونم. بعدش رو ديگه نمي دونم. يعني واقعا نمي دونم وقتي با واقعيت يك تغيير بزرگ آشنا شدي چه  بايد بكني... كنار بياي؟

-شايد!

ولي چطور؟

-نميدونم.

حس بدي دارم نازنينم. چون نميدونم چطور بايد با اين واقعيت كنار بيام. زندگي من در حال يك تحول بزرگه و اين برام خيلي سخته. و تو جزيي از اين تحول شدي. كاش بتونم كنار بيام و تو رو دور نگه دارم از اين امواج... امواجي كه هر لحظه به زندگيم مي كوبه و براي مقابله باهاشون خيلي ضعيفم.

پسندها (3)

نظرات (3)

خاطره
19 مرداد 93 16:09
حرفات حرفای دل منم بود .. گاهی با همه عشق به زندگی ... دلتنگی تمام نمی شود
مامان لیلا وبابا مهدی
20 مرداد 93 9:00
سلام دل نوسته هات رو خوندم .زیبان.ان شاالله سر وقت نی نی ت رو تو آغوش بگیری
مامان کیان
3 مهر 93 1:19
انقدر قشنگ درکت میکنم نگار جون ...منم مثل شما با یه پسر شیطون بلا و با کلی سختی های زندگی دارم درس میخونم و هزار تا هم گرفتاری دارم و اتفاقا چیزی به دفاع منم نمونده تازگی ها انقدر حساس شدم که وقتی دلنوشته هات رو میخونم یاد خودم میوفتم ولی زن یعنی باید کوه باشی ...در مقابل همه چی .مطمئنم این دل گرفتت هم از حساس شدن در دوران بارداریه .همه چی قشنگ میشه اگه به دخترت فکر کنی اون وقت انقدر محکم میشی که خودتم باورت نمیشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تیام می باشد