دلتنگی
سلام عشق من 10 ماه و 11 روز از زمینی شدنت میگذره و من هر روز گرفتار تر و عاشق تر میشم. تو شیرینی... شیرین تر از جانم. وقتی میبیننم آغوش منو به به آغوش هر کس دیگه ای ترجیح میدی هلاکت میشم. وقتی دست های کوچیکت به سمتم دراز میشن و خودتو به آغوش من میندازی دیوونه ات میشم. دلبندم من دلتنگتم. حتی وقتی خوابی دلتنگتم. و الان توی این روزها که دوری ازم بیش از همیشه دلتنگتم.... 11 شهریور 94 اولین دندونت جوونه زد. و من با شوق بی نهایتی زنگ زدم به مامان زری تا این خبرو بهش بدم. چند وقت قبلش اذیت بودی به خاطر دندونت... و من خیلی ناراحتت بودم. تا 12 آدر موفق نشدیم برات جشن دندونی بگیریم. ولی بالاخره موفق شدیم و جشن کوچکی برات برگزار کر...
نویسنده :
نگار
17:56